|
THEN AT LAST ....
و در اين خط ها اگر خون تو جاری نباشد ...
ای با من و پنهان شده ، کز دل سلامت می کنم
... هر جا روم قصد مقامت می کنم
گر غايبی هر دم چرا آسيب بر دل می زنی
ور حاضری پس من چرا در سينه دامت می کنم
... حيران شو و نظاره گر
بنگر کز اين جمله صور وين دم کدامت می کنم
مدت ها بود که نامی را جويا بودم که جايگزين harpy lupin شود برای آدرس اين بلاگ .
چندی ييش که استاد نئو * آن نام آسمانی بر ما نهاد وسوسه شدم که به همان نام تغييرش دهم اما آن همان نبود که می خواستم . شايد که چون هیچ نمی دانستمش . و بيشتر چون نامی نبود که خود برگزيده باشم .
دوست تر می داشتم که ويشنو می بود نامش
اما امشب که مه پاره وسوسه مان کرد به آن نام **و يگانگی اش و استاد نئو نيز بيشتر برايمان گفت ازش ... تا پشيمان نگشته ام و دختر ش بدنیا نيامده :)) که دومين باشد برای اين نام ،هم اکنون تغيير می دهم اين URL را
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* بيچاره مه پاره ، ميان دو روان پريش
يکی زين ميان کوس اناالويشنو می زند و ديگری مسيح بر چهره ی خويش می کشد به قلمی از درخت ممنوعه
و ماه ...
و ماه ....
ماه
** حداقلش اين ست که ۱۲۰ بار نبايد برايش آدرس بلاگ را اسپل کنی . و دست آخر به فرموده شان دست نوشته ها را يا که اگر نبود پرينت ها را تقديم نمايی .
همه ی ماه ها گيجند ؟
جز تو بوده آيا مه پاره ای چنين ؟
تواند که باشد
نکو که بالا سر تنهايی من تنها نيستی
ويشنو خواندمشان در خواب خويش
آنها را که می دانستم جز سيارگان گردنده بر مدار ها نبودند
ـ همه شان ـ
و توان باور نبود
نيست
بی حرمتی دشنام
آنسوی سياهچاله
ـ سپيد چاله ـ
آيا نبايدش که جاذبه منفی باشد؟
و انحنای منفی فضا ؟
جهان وی بر وی فروريزد و جز وی را راهی نيست تا وی
ــ سپيد - سياه چاله ـــ
روييده از ناف وی انجيری که بر آن برهما ديريست جان سپرده
ديگران جان نيافته
نبوده
تنها
شيوا
می رقصد
می رقصاند
شيوا را
می رقصد
شيوا
می رقصاندش
شيوا
و بدين Adagio ، سالسا وار ، سرود می خواند جهان وی را
تا که دهان دوخته ، بی سرود - ديو بيداری ، از مرگش برنخيزد
عريان ست درخت انجير سياه که از نافش روييده
می رقصند انجير های بی حشره انجير
ـ سياه ـ
Adagio را سالسا
سرود بخوان شيوا
ديو را حتی راهی نيست تا جهانم و اين خالی که بسته است
بسته
سرود بخوان شيوا
سرود بخوان
دست در دستم بنه
شيوا
يگانه در جهانم !
دانی که همه جز تو مرده
نبوده مرده
خاکسترشان آذين چشمانت
سرود بخوان
شيوا !
رويای من !
مرگ ست بی رويايی ام
چه تفاوت که : يا گواهش
دست افشان تا به رويايت نميرم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ويشنو :
خدايی که کيهان خواب وی ست و از نافش بوته ی نيلوفری روييده که بر آن برهما می نشيند
جهان به کن فيکون برهما ست که هست
به چشم گشودن و بستنش
انجير :
گلهای نر وماده اش بر روی یک درخت است. زين رو تک جنسيتی خوانده می شود . اگر تخمك های نهنج انجير توسط زنبور كوچكی به نام بلاستوفاگاپسنز تلقيح نشوند، نهنج پس از خشكيدن می افتد. گاهی نيز نهنج بدون لقاح تخمك ها نمو می كند كه در اين صورت ميوه انجير به جای قرمز، صورتی رنگ می شود . پوست ميوه ممكن است رنگ های مختلفی داشته باشد
يادم ست که انجير هايش سياه بود همه . سياه سياه و در تمام آن ۱۸ ، ۱۹ سال هيچ حشره ای دو رو برش نديدم . به آفتاب زنده بود و هميشه منتظر
من و او
تا تابستان شود و لکه های سياه بر تن سبز ميوه اش بگسترد ، طاقت نياورم ، از هر سو آويزانش شوم و کال کال بخورم . داغ تر شود و آنها که که کنار ايوان بالا بودند سيه جامه بشکافند و سينه ی سپيد - سرخ از هم شکافته شان .. هميشه ياد آور رقص وی
مست شود هوا به مستی سياهزنی شبانه و انجير و انگور و سيل ببارد ميانه ی تابستان بر تن عبايی ها و ماهی ها که مردند همان روز که به هق هق کابوس مرگشان از خواب پريدم
.
.
.
شب است و پا ستون معبد ماهی هايت
می کوبد باران
و بزرگ انجير سياه می افتد به پيشگاه گريبان دريده اش
ـ گريبان دريده ـ
می پاشد از هم روی موزاييک ها
غوطه می خورد در آب
و به زانو در می آيد پندار نپنداشته ی معبد ماهی هات
Archives
March 2005
April 2005
May 2005
June 2005
July 2005
August 2005
October 2005
December 2005
January 2006
February 2006
March 2006
April 2006
June 2006
July 2006
August 2006
September 2006
October 2006
November 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
June 2007
July 2007
August 2007
September 2007
October 2007
November 2007
December 2007
January 2008
February 2008
May 2008
February 2009