Nedstat Basic - Free web site statistics
Personal homepage website counter
Free counter website statistics



 




شما آنگاه كه آرزومند اوج گرفتنيد ، روي به بالا داريد و من روي به پايين . زيرا من اوج گرفته ام .






نيچه /چنين گفت زرتشت /برگردان : آشوري








اين گفتار را جز عقابي كه سالها بر فراز، در خلوت وسكوت پرواز كرده ، و اكنون به سوي شكار خيز برداشته كسي در نيابد






 

  افزونه ای بر نوشتار « تمايل به ژرف زيستی »

آنچه هنر و نبوغ زيستن است فريب نيست

جرات ايستادن و نگاه کردن به اين بی نهايت خاليست .بدون تكيه دادن به هيچ گونه ارزش گذاري
و به دور از پرده كشيدن بر ناتواني در تاب آوردن هيچ بزرگ, با سرگرداني* در پي آويز گاه هايي چون حقيقت يا هدف


* بس آن گاه كه اين سرگرداني آويز گاه شده ـ سرگرمی ـ

اينکه هنوز کسی سطح را نمايه ی فريب بنامد ٫ حتی اگر چنين نپنداردش و اين تنها واژه ای باشد بر زبان ٫ می تواند نشانه ای باشد بر تمايل او به همان « ژرف زيستی » . دست کم در آن لحظات که اين واژه بر زبان آمده





 








اينقدر سرمان در اين چند روز شلوغ بود كه دست آخر نفهميديم در روز فرخنده ي D) 6 june : ) بالاخره آن سيل - باران موسمي در هند آمد يا نه؟
هر سال در اين روز در هند يك باران موسمي شديد يا مي آيد يا نمي آيد . و اگر بيايد يا همه چيز را به يغما مي برد يا با خويش فراواني و قدرت زاد آوري براي انسان و طبيعت مي آورد .
جشني كه هندي ها براي اين باران مي گيرند بسيار ديدني و زيباست.
خلاصه اينكه در سالگشت زاده شدن اينجانب كلي آدم شادمان مي گردند . آنوقت اين فاميل بز ما هي ميايد و پز روز تولدش را مي دهد .
درست است كه در ارديبهشت آسمان و زمين بسيار زيباست آنقدر كه آدم تصميم به دق كردن مي گيرد ، اما مزه مي دهد كه در روز مهر ( به و بدون برداشت ما ؛ خورشيد× ) از ماه كمال و تندرستي كه نشانش دو پيكر ست بدنيا آمده باشي
گرچه از بس رصد نكرده ايم جاي جوزا ( آن يك تن دو گانه ) فراموشمان شده و الان يك عدد استاد نصير مي خواهيم كه قدري نجوم ( نه كيهان شناسي ) و اسطوره هايش را بگويد بلكه بدانيم چقدر برداشتمان از اين صورت فلكي كج و معوج است .
خدايش رحمت كناد كه چند سال است جز صدايش نشنيده ايم و ندانيم چه اندازه خنده ناك تر شده . و يادمان باشد يك خبر توپ تئاتري دهيمش ... باشد كه ذوق بتركاند كه بس آنگاه كه ما را با آموزه هايش ذوق تركاند .



× بر فراز باش چونان خورشيد و بر فرو ترين مغاك چونان بتاب كه بر بلند ترين ستيغ كوه .

پ. ن 1 : دانسته هايم در باره ي اين باران تنها از روي برنامه ايست كه در تلوزيون ديدم .

پ . ن 2 : ضمير هاي جمع را مي توان به حساب جوزا زدگي گذاشت .

پ. ن 3 : گرچه هوار تا كار سرمان ريخته و فرصت خستگي حتي نيست ، اما بد جور گيرمان گرفته بود كه اين چرنديات را كه از 4 روز پيش گوشه هارد خاك مي خورد ، اينجا ولش كنيم .
هي با خودمان مي گفتيم تاريخ مصرفش مي گذرد و همينمان مانده كه خودمان هم حرف تاريخ مصرف گذشته به خورد خود بدهيم .
كه يكباره خنده مان گرفت كه اي بابا ، چقدر آدم تاريخ مصرف گذشته دور و برمان جمع كرده ايم و محض رضاي عمر يكي شان هم تاريخ مصرف گذشتگي اش از ما كمتر نيست .
مدت هاست بشري ( زنده و در زمان حال ) نديده ايم كه بْرندگي انديشه اش را بتوان حسادت برد .

در ميان شل ها آدم يا حداكثر توانش را گم مي كند يا اگر گم نكند و بكار گيردش ، نديدن موجود ديگري از فاصله اي حتي بس بسيار دور ، توهم مي آوردش .

هاها


اين هم حرفي بود كه 3 ، 4 سالي هست كه از تاريخ مصرفش گذشته .

چه بسا خواست آن حسادت حتي












اي بابا چقدر تلريخ مصرف گذشتگي !!!

يكي وزارت بهداشت را خبر كند

; )

پ . ن 4 : سخني در باب اينجا از دوست شيرازي مان ؛
...zemnan in damaghe harpy loopinet hamishe mozaheme . kalame hayi ke mioftan roo damaghesh nemishe khoond . hadde aghal range kalame haro avaz kon. ki jorat mikone bege harpylupino varesh dar . hamoon rango ye karish bekon . injoory shode web log khani ba aamale shaghe . cheshmam dar oomad az hadaghe ...
باقي نقد ها را كه به نوشته ها بود نياوردم
:D


 
 

  تمايل به زرف زيستی


گاهِ زيستن در دره ها* نه هيچ تمايلي در به سطح بر شدن است و نه حتي اين را شخص بر شدن مي بيند . كه انديشيدن به آن چه بسا برايش گونه اي فرو شد و كم مايگي جلوه كند .
اما گاه زيستن در سطح ، گه - گاه از گوشه و كنار گونه اي تمايل به ژرفناي مي خزد .
اشتياق پنهان پرتاب كردن خويش به دل هر رويداد كه به آن ژرفناي فرو مي بلعد .

اما چرا ؟

لذت هاي شايد بساوايي دوران ژرف - زيستي
داغ شدن ها
تپش هاي تند قلب
سر شدن ها
شركت جستن عضو سوم در تنفس هاي تپنده
سر كيف گشتن از رها شدن خون در شريان هاي مغز
افيون غوطه حوردن در آن جهنم چگال و داغ
همه گذشته اند .

پس چرا هنور هر از چند گاهي اين تمايل به زيستن در زيرين ترين لايه ها از ميان يخ ها به بازي خوش امروزمان مي خزد و سر خوشي اش را به تمسخر مي گيرد ؟
نه براي اين است كه آن نوع زيستن مستلزم عزم دليرانه ايست ؟ ××
آيا نه براي اين ست كه در پس پرده ي تمايل به ژرفناي تمايل به انفعال خوابيده است ؟





يا شايد همه ي اينها تنها پيامد مورد قضاوت قرار دادن خويش
و آن هميشه - جستار و خواست تبار شناسي ست ؟!


ديروز در هراس از فريب خوبش
امروز كه فريب هنر و نبوغ زيستن شده چه؟

آيا نه از اينروست كه بخشي از اين نبوغ در به فراموشي سپردنش است؟
و هر بار از نو پرسش - نمادي در تعقيب گناهكار ــ پنهاني قهرمان ــ فريب






بر روي سر ترين بخ ها رقصيدن ــ در سطح زيستن ــ
گاه از پا افتادن دارد و واماندن در آفرينش پاكوبي جديد .
زين روست كه خطر لغزيدن به ميان - مايگي در سطح بيشتر از ژرفا به چشم مي آيد.
در ژرفناي حتي اگر آفرينشي در كار باشد ، گاه بي كاري چيزي هست كه سر گرم كند . ــ داغي و سر شدگي پس مانده از تب ها ــ
اما در سطح وقتي كه يخ نيست ، رقص نيست ، خلاء ست . و اين يا سر گرم كردن خويش به ميانمايگي ( آنچه در پي آفرينش و كشتن مدام و پياپي نيايد ) در پيش دارد ، يا غرق شدن در سكوت و زيبايي آن تهي بي مرز . كه در پي اين نيز خطر فرو غلتيدن به ژرفنا هست .












× خاك را زير رو كردن ، به ژرفناي شدن و ريشه اي را بر كشيدن و بر شدن نه به مفهوم زيستن در دره هاست
××... اين نوع ريستن مستلزم عزم دليرانه ي در سطح ماندن است ، به پرده ، حجاب و پوسته اكتفا كردن است و ظاهر را ستودن ! ، و ايمان به اشكال ، اصوات ، واژه ها ... اين يوناني ها به واسطه ي ژرفنگري مردماني سطحي بودند ... آه اين يوناني ها چقدر زيستن مي دانند / نيچه / حكمت شادان
××× هوس انگيز ترين و تاريك ترين دره ها در ميان انبوهي از بلند ترين ستيغ ها پنهان شده اند .



































Listen To Genesis