Nedstat Basic - Free web site statistics
Personal homepage website counter
Free counter website statistics



 








ابر ها در هم می پیچند
به هم می پیچند
تاریک و روشن و نرم و سخت ...


نه

ر- ک – ا – ن - ا مرگ من نیست
خاموشی l-u-p-i-n هست
چهره پوشاندن h-a-r-p-y هست
اما مرگ من نیست
پاره ی نه کوچکی از من است بر فراز انسان هنوز

گاه کنارش







در بر من اند سنگ ها ...









 


در گذر از جزء به کل شخصیت از میان می رود









و این نه به معنای تحلیل رفتن در گروه و مجمع و ائتلاف و هر گونه گله است .


بس آنگاه که چهره ای یگانه ست بیگانه ترین ها را با هم .






 





پا پس می کشد زمين

سر خم می کند سوی خورشيد *


می خندد رمزينه ی مهر پنهانش را گياه

تارديگراد می آرامد تا سکوت قهر پنداشته ی شمال **

در اعماق اقيانوس های يخ زده ی جنوبی











* بهار در نيمکره ی شمالی
** پاييز در نيمکره ی شمالي














3744 سه شنبه 1 فروردین


















 












استاد










می وزد



امتداد آستين بلندش کوبه است بر دريچه ها

می گشايند هر بار

به جهانی شگفت تر

هنگفت تر



سنگينی اش بر نفس گاهم



می تپم با دريچه ی حيران














می ايستد



دست می برد به گشودن دريچه

دست می برد و می خراشد دستش را تقلا



می گشايد دريچه

چون هر بار

می لغزد دستم بر غبار شيشه ی آينه پنداشته













می وزد


می شکند گمان شيشه ی آينه پنداشته















حوالی 12 اسفند





 




چه اندازه دلم رقصیدن بر سر ترین یخ ها می خواهد




نه دیگر در پی ِ در پس ِ چیزی



.
.
.






آری


نوشتن به مرگ می ماند

به میله های چادر


گردن خم کن
چهره از باد بگردان
بیا این زیر

کوله ات را بریز بیرون


خشک کن پاهای خیس را

سیر شکم گرسنه را



تشنه ؟

تشنه چگونه می توان بود آن گاه که وی می وزد







یاری هنوز
جگر خواری مرا هنوز

حتی اگر پرت کنی میان دره





همه ی پیش بینی هام بر هم زنی ...







آن روی سکه ات دیده ام










نوشتن به مرگ می ماند














می گدازد تنم میان تنش
لبم بر لبش


چنگ انداخته میان موهایم








تنم به سردی گدازنده ی تن تو خو ...
حتی خو نگرفته

می آزردش نرمینگی تن انسان


























چهار شنبه 17 اسفند




 


























خوش ست نواختن انسان


چنين سرود می خواند باد گدازنده
ميان بازوان از هم گشوده اش






می چرخد
می خروشد
می خراشد










خراش بر می دارد



چهره در هم می کشد
و روی می پوشاند

پا پس می کشد




تلخی لب های وی هنوز در دهانش





می غلتد ميان رويای شيرين نسيم



_ انسان _
















دو شنبه 8 اسفند 3743





























 


(( خوش ندارم آن بالا آنگاه که پنجه در پنجه اش مي فشري پاره اي از مرا آزرده باشي
آشفته باشي

هرچند که اين پاره مدت هاست که پاره شده ... ))



_ چرا وسط پذيرايي خوابيدي ؟ صبح کلاس نداري ؟

= ها ؟ ... هوم ... چرا ... نه ... بايد برم وسيله از گروه بگيرم

_ خودت بريدي و دوختي ديگه ؟ ما هم که نبايد بدونيم کجا مي ري کجا مي ياي ...

= صبح شد باز ؟

_ خيلي بي ادبي !

= ( اين چه الگوريتميه که تابع پاسخش هميشه همين يه جمله ست ...سعي کن آپديتش کني يه کم ......
هي ! منظورت اين پاره نبود که ؟ هوم ؟ قطعا نبوده ! ... اثرات آثار اين کمبله... جدي نگير ! بجنب ! دير شد )















= اين يعني اندازه ي منه ؟

_ پات کن ببين .

_ :)) نگاه ! مشتشم جا مي شه توش

_ با کفش بپوشش D :

= دو شماره بزرگه

_ دوپوش خوب کوچيک تر از اين نيست

= هنوز باورم نمي شه . ديشب که دوباره زنگ زديد گفتيد مي توني بياي يک جيغي کشيدم کل مجتمع سکته زد .

_ من بودم راضي شون کردم تو رو هم ببريم ها !

_ بياين بقيه وسايلتونو بگيريد


















_ مي بيني ؟ هر کس يه چيزي براش مهمه ، يکي مثل اين کل مي ندازه که فراسو رو يه شبه بخونه

_ 135 صفحه شو

_ حالا ! يکي هم مثل تو برا اينکه کم نياره بي خيال دماوند مي شه

_ نه کي گفته بي خيال شده . کوري مگه ! کوله شو نمي بيني ؟

_ ا ، مال توه اين! ؟ چي شد تو که گفته بودي نمي ري باشون ؟

= شب زنگ زدن گفتن دانشگاه * هم مي ياد ، باشون دخترهم هست .

_ حالا از کجا مي دوني تو از دختراي اونا بهتر مي ري ؟

_ معلومه که بهتر مي ره !
البته اونا حتما قبلش تمرين داشتن . شش ماه بايد دويد ؟

= آره . اينطور مي گفتن . شايدم اون موقع چون مي خواستن نبرنم بهانه مي آوردن .

_ چرا دو ؟

= که نفس کم نياري . ارتفاع که بالا مي ره تنفس سخت مي شه .

_ حالا مطمئني از دختراي اونا بهتري ؟

= چه دانم بابا . فقط اينطوري ديگه فکر نمي کنم که همه از من بهترن . فکرشم پاهاي آدمو شل مي کنه . که بقيه مجبور شن به خاطر تو آروم تر برن .

_ همينه ديگه . دختر که نبايد بره دماوند . دردسر مي شه .

_ ساکت باش . خودش نمي تونه 4 تا پله رو هم بره بالا ها . تازه اونا همشون يکي چند بار دماوند رفتن . اين بار دومشه بالاي 4000 مي ره

= سوم ...

_ اونم تو يک ماه پيش . هر دو شو

_ باز اين دو تا شروع کردن

_ حسوديت مي شه ؟

_ پس کارت ساخته ست

= به ايناش فکر نمي کنم ديگه ...


































= سلام . ببخشيد . خيلي دير شد

_ کوله تو بده بيا بالا

نوار پارچه اي را از دور گردنم باز مي کنم و توي کمري مي گذارم . وصيت کرده از پاي کوه ببندمش . نزديک بود براي اين يک متر پارچه جا بمانم .
اما بدون اين هم نمي توانستم بروم
عکس ها را در گوشي نگاه مي کنم
دختره ي احمق همه اش از من و گل هاش عکس گرفته
عکس خودم رو مي خوام چه کنم ؟
چه گل هايي
با اين پارچه ي سرخابي چه زيبا شده
ياد ديروز مي افتم و خنده ام مي گيرد
مثل هميشه دير آمد
1 ساعت
دست گل را پرت کردم عقب و خودم را جلو

_ ناراحتي ؟

= ساکت باش !

_ به خدا ترافيک بود

= 1 ساعت ؟

_ داشتم دق مي کردم وقتي گفتي داري مي ري

بغضم ترکيد
= آخه الاغ مي تونستم برم ؟ اگه ديگه نمي ديدمت چي ؟

_ تو بايد برگردي ، سالم

= معلومه که بر مي گردم

_ برنگردي خودم ميام دنبالتا

= هاها ... بر مي گردم خره کي تو که نيست . تو باز جو زده شدي
اونا برا توه

_ خيلي قشنگه
ببين برات چي آوردم

= واااي ... اين چيه ؟

_ به علم مي بندنش
به پيشونيت ببند تو







_ ديشب خوب خوابيديد ؟

= شب برنامه خوابم نمي بره .

_ نه خوب کار درستي نيست . قبل از برنامه بايد خوب خوابيد .

بر مي گردم که بروم عقب اتوبوس بخوابم
از دختر هاي دانشگاه * خبري نيست
اين پاهاي دراز و لندهور که ميان دو رديف صندلي پل شده بي شک به هيچ دختري مربوط نمي شود

از روي يک جفتشان يا حتي دو جفتشان مي شود پريد گرچه اين دومي را امتحان نکرده ام . اما بي شک سومي را نمي توانم رد کنم .

خواب را بي خيال مي شوم

_ چه خوش اخلاق شده ها

= کي ؟ راننده ؟

_ آره . همونيه که کهار غر مي زد ديگه

= غر مي زد ؟

_ به بابا اين از همين الان ارتفاع زده شده . کهار همون جا که همه شربت آبليموهامو خوردي .

= برنامه رو يادمه . غر هاي اين يادم نيست .

_ که مي گفت بياين ماشينو هل بدين ...

= آها يادم اومد .

_ خسته نباشي ...
من بودم گفتم تو رو بيارن ها .

_ کلاغه .. قار قار . من گفتم

= آره جون عمه تون .

_ نه بابا آقاي ج گفت چطور * ها دختر بيارن ، شما نياريد .

= ها . پس اينو بگو . آورديد منوکه کوله هاتونو نگه دارم براتون ؟

_ نه ! اگه شب مشکلي تو خواب نداشته باشي مي توني قله هم بياي .

_ اگه ابر و باد و بوران راه نندازي .

= زياد حرف بزني تگرگم راه مي ندازما

_ ولش کن بابا اينو . نديدي توچال چي کار کرد .

= در عوض فرداشو آفتابي کردم که با تله برگرديم ديگه .

_ ما هم برا همين سفارشتو کرديم که بيارنت

_ چي چي بود اسمت ؟

= ر – ک – ا – ن – ا

_ الهه ي باد و بارون ؟

= نه ! آسمان بي نهايت مياني . جايگاه ابر و مه

_ کجائيه ؟

= از ريگ ودا ست .














_ سنگينه کوله ات ؟

= خيلي

_ پس چرا هيچي نمي گي ؟

= فکر کردم طبيعيه

_ تا اونا مي رسن سبکش کن
اوووه چقدر آب آوردي ؟

= 4 ليتر ، خودتون گفتيد

_ ترسوندينش حسابي ها

_خوب شد ؟

= آره خيلي بهتر شد

_ اونا چقدر عقبن ؟!

= تا ماشين نگه داشت همه پريدن پشت سنگا . کار مهمي داشتن

_ پس براي همين عقبن ؟

وقتي داشتيم به شان مي خنديديم نمي دانستيم کسي هم آن طرف دارد به ما مي خندد . دکمه ي call موبايل خورده بود و صدايمان روي پيغام گير تلفن خانه ي دوستي ضبط مي شد .

















_ کي از پاي اتوبوس راه افتاديم ؟

_ حدودا 9

_ چنده ؟

_ ده دقيقه به 12

_ ok بچه ها نيم ساعت ناهار
گل کفشاتونو بيرون مسجد تميز کنيد









_ حالا که وقت داريم هر کي مي خواد نماز بخونه

_ تقلب نکن آقا

_ مگه روزنامه هم مي شه جاي مهر

= مي شه ! فکر کنم . يادم نيست . اينو نگاه ! اين همونيه که هفته ي پيش ناهار پ رو بش نداد چون رفته بود نماز بخونه . نخند ! مي خوره الان به سقف بر مي گرده تو سرتا !

_ بسه . اگه مرديد خودم شهيد اعلامتون مي کنم . 1 شد .





















پهنه ي سپيد شيب دار
سر خم مي کنم و مي خواهم بغلتم ميانش



_ بيا خوراک توه . حال کن همه فرو مي رن . تو راست راست داري مي ري برا خودت

_ از سنگ ها بيايد

_ راحتي تو دو پوش ها ؟

= اصلا . کنترلي رو حرکتاي پام ندارم . رو سنگ البته

_ بار اوله که مي پوشي خوب










شيب غريب برف در هم تر مي کند توهمم را



_ خوبي ؟

= از خواب دارم مي ميرم

_ آقاي « جيم » بياستيد به خانم «ح» يه قرص بديم .

= نه فقط خوابم مي ياد

_ خوب 7 دقيقه استراحت . شما بخواب .

_ بيا اين نسکافه رو بخور اول



بيش از آن خوابم مي آيد که واکنشي طبيعتا تند نسبت به اين لطف ها داشته باشم
نه از خواب نيست
از آن « خواب » نيست ؟

= چيه ؟

_ استوزالاميد

= نمي دونستم به درد اينجام مي خوره

_ قبلا هم خوردي ؟

= زياد




= ( هي نتاب
کلافه ام مي کني گاه پيمودن )








_ اووه چه بادي

= چقدر مونده تا بارگاه ؟

_ نيم ساعت

= هاها . پس دو ساعتي مونده .



هرچه باد تند تر مي شود گام هايم محکم تر
مي وزد
مي وزم
چهره بر چهره ام مي سايد
شل مي کنم تاب شال را
محکم ، جايگاه نوار پارچه اي را به گره سست ديگري بر گردنم

مي رقصد با باد


سرخوش باتوم را مي کوبم در برف و پيش مي روم

چند باري پايم از زمين مي کند
نمي افتم اما

چنگ مي کشد ميان مو هايم


دستانم که نيست
با لب مي کاوم تنش را

دستانم که هست حتي


الان ست که عنان از کف برود ...






يکي يکي زمين گير مي شوند
چهره پوشيده از باد




ميانه ي بوران بر خواسته از زمين

سايه ي خاکستري سازه اي پيدا مي شود

دو نفر زود تر از من واردش مي شوند پشت سرشان مي روم تو

يک نفر ديگر پيش از ما آنجا بوده












_ بچه ها ايشون آقا« ر» هستند . خيلي وقتا ميان اينجا اعتکاف مي کنند و روزه ي سکوت مي گيرند


اولش آرام سخن مي گفت که من روزه ي سکوتم . کمي که گذشت مغزمان را جاي افطارش خورد


= باد هنوز تنده
_ 60 ميلومتر در ساعت بود اون موقع . الانو نمي دونم


_ بيرون که بودي اين آقا« ر» گفت تو از بهشتي و اين حرفا

= غلط کرد !

_ حالا بهشت ! قاشقتو بده اينو بخورم

= بيا . ولي بده خودم هم بخورم بعدش

_ ولش کن . سر مي کشيم از سرش . مشکلي که نداري

= من نه . تو چي « پ »؟

_ نه بخوريد







_ اين دخترو نبريد با خودتون اون بالا . باد مي بردش

_ به به کارت در اومد

= ساکت باش . خيامتو بده



_ بخوابيد ! چقدر حرف مي زنيد

_ من نيستم . اين بهشته هي حرف مي زنه

= دروغ مي گه . من دارم خيام مي خونم

_ خانم «ح» شما فردا مسئول بيدار کردن بچه ها هستيد ها








_ اه خفه کن اين کابوسو

= 6 شده . پاشيد .

_ بخواب بچه هوا بده . تگرگ اومد ديشب













= به به چه ناهاري . چرب ! پدرم درآيه

_ مسئول تدارک که « ميم» باشه همينه ديگه

_ بخور حرف نزن

= سوسيس سرخ کرده ي کهار خيلي بهت مزه داده ها

_ زود بخوريد برا هم هوايي مي خوايم 500 متر بريم بالا









_ خسته شديد ؟

= نه اصلا . اما ديگه نمي تونم نفس بکشم

_ با دهنت تند تند نفس بکش

_ نه بابا با بيني ت نفس بکش

= بالاخره چه کنم

_ سعي کن نفس بکشي

= ها ها . مرسي

_ اوه اوه ... شما ها بريد من ميام . اين پشت يه کاري دارم

_ چي شد اون جا موند ؟

_ انجير ها اثر کرده

_ نه بابا اثر سوسيسه

= فکر خوبي کرد

_ تو هم مي خواي وايسي ؟






= بدو برو بالا ديگه

_ بسي سبک شدم

= حرف نزن برو








= استوزالاميدو نياوردي ؟

_ نه بارگاهه

_ پاهاتو رو سنگا محکم کن

= اگه کنترلشون دست من بود همين کارو مي کردم
وه چه بادي

باد مرا
يار مرا
عشق جگر خوار مرا

باد تويي
يار تويي
خواجه نگه دار مرا







تند شد . پيچيد
در آستانه ي رهايي کسي از پشت گرفتم

همه اش سنگ بود

سمت راست يکسره برف

شوق رها کردن خويش در آن شيب تند
پس از تجربه ي آستانه ي سقوط









= ديگه نمي تونم نفس بکشم . همين جا مي ايستم شما بريد برگرديد

_ باد شديده . يخ مي زني

= چيزيم نمي شه . بين اون سنگا خوبه باد کمتر مي ياد

_ نه بر مي گرديم پايين . بچه ها مي رن 100 متر ديگه بالا . من و شما و« ش» بر مي گرديم

= اينجا رو سر بخورم ؟

_ سخمه کردن بلدي ؟

= يه چيزايي زرد کوه ياد گرفتم .

_ باتوم ها تو بده . کلنگمو بگير برو .









= تا چقدر رفتم بالا ؟

_ تو تا 4600 و اينا

= فردا نمي يام

_ مي توني ها . اون که نمي تونستي نفس بکشي برا سوسيس ها بود

= سرعتتونو کم مي کنم به هر جهت . با دوپوش ها روسنگ راحت نيستم . اگر وسطش نفسم نکشه بيچاره مي شيد . يکي مجبور مي شه بام برگرده پايين

_ پس بمون پيش آقا« ر» . بت خوش بگذره

= نه ... بچه هاي * کي ميان ؟

_ نمي دونم . قرار بود با ما باشه برنامه شون که نشد .

= خيام تو بده

_ باشه دستت فردا براي آقا« ر» بخون

= ساکت شو . تنت مي خاره ها

_ نانچيکوتو که نياوردي که .
فردا بر مي گرديم مي بينيم سرتو بريده

= سرشو بريدم ... نه البته نمي شه . نمي شه سر هر کسي رو بريد . با هر که نتوان جنگيد . دست کم انزجار نبايد باشه .

کسي از تخت هاي بالا مشت مي کوبد
_ بخوابيد ديگه

_ راست مي گه . بخواب بذار بخوابيم . ديشب که نذاشتي بخوابم . هي الف الف مي کردي .

= هر الف ي که تو نيستي

_ نه آخه آدم کارايي رو که تو روز مي کنه شب خواب مي بينه . فکر کردم منو صدا مي کني . پاشدم مي بينم خوابي . زيپ کيسه خوابتم تا وسط بازه .

= بچه هم که بودم مي ترسيدم سرمو زير پتو کنم


يکي بر در بارگاه مي کوبد

_ کيه؟

_ بچه هاي * هستند حتما



_ وووه

_ بقيه تون کوشن ؟

_ بي باک کرديم ده دقيقه مونده به بارگاه

_ نمي ديديمش

_ بيام کمکتون بچه ها رو بياريد بالا

_ آره لطف مي کني اگه بياي

_ کولمو خالي کن

= بيا خاليه



= وه اين روياست يا صداي مادينه ؟

_ واقعيه . پاشو

= سلام . خوبيد ؟

_ اين « گ » ست ، اينم رکککانا

= بدون تشديد البته

_ نابغه داشتي کولمو خالي مي کردي سوتو هم در آورده بودي

= چه مي دونستم خوب



آقاي « جيم » عصباني شده :
_ رعايت کنيد ديگه بچه ها



_ تقصير توئه ها

= من خوابيدم








= اسنيکرزتم ببر

_ نه . بذار باشه

= نترس گدا اگه خورديش مال خودمو مي دم بت . نمي خورم من

_ نه آخه زير 7000 متر نبايد خوردش . افت داره . 12 باره اومدم تا حالا نخوردم
بيا اينم خيام
مواظبش باش


مي خزم درون کيسه خواب
تاراحت نيستم اصلا
احساسي وجود ندارد
مثل بار اولي که گفتم نمي آيم

نمي دانم
نمي دانم
نمي دانم




نمي دانم




_ ساعت 11 ست ر – ک – ا – ن – ا

= بيدارم

_ بيا با ما صبحانه بخور

= خوردم صبح با بچه ها

_ نرفتي چرا باشون

= ( نمي دانم
نمي دانم




نمي دانم


هزار دليل و هيچ کدام

شايد همه )

ديروز که برا هم هواييرفتيم نتونستم درست نفس بکشم


_ مشکلي داري ؟

= نه . فقط بار اولمه که ميام دماوند
قبلشم هيچي تمرين نداشتم
قرار نبود بيام .
اگه مي رفتم حتما يه جايي گير مي کردن . سرعتشونم کم مي شد

_ چرا شما دخترا اينطوري هستيد؟ خوب کم بشه سرعتشون

_ اين يه شعور خاصه

= ( بيزارم از ياري رساندن
صبر بر ضعف ديگري

چگونه طاقت بياورم اين را بر ديگري )
شما فردا مي ريد قله ؟

_ آره « مم » که با بچه هاي شما رفت فردا مي مونه .ما مي ريم

_ اين برفاي شماست ؟

= آره بر دار

_ بر دار مي رم ميارم بعدا

= خودم مي رم . يه کلنگ بديد خودم مي رم

_ نه بابا ميارم .

= من تعارف ندارم . هي اينا هاي باي هاي « الف » ه . دوست نداره . مي خوريد ؟

_ آره . چايي مي خوري ؟

= اوم . حتما

_ پاشو بيا اينور . تنها نشين .

= از مد کيسه خواب درآم اومدم .










= اينو بردارم ؟

_ آره اون کلنگ دسته چوبيه .

= از کجا بايد بيارم ؟

_ هرچه دور تر بهتر

_ نري اون بالا ها خودتو پرت کني

_ الان مي بيني داره کلنگ مي زنه و بالا مي ره ... برفش سفيد باشه کافيه . از جايي که امکان علامت گذاري نباشه

= دانستم . يه روکش کوله هم بديد

_ بگير . خواستي پرت شي قبلش اينا رو يه جا محکم کنا . خصوصا کلنگو










بر خلاف روز قبل آفتاب مي تابد

بالا تر ابريست اما

پاي هيچ انساني به اين شيب دست کم براي علامت گذاري باز نشده

جا پايم را محکم مي کنم و زير آفتاب دراز مي کشم

اطراف همه کوه

انگار بار نخست است که کوه آمده ام
انگار قبلي ها کوه نبودند هيچ کدام

هيچ چيز جز کوه پيدا نيست و تو که مي درخشي

وحشي ست
وحشي ست اين کوه
نمي خواهم فکر کنم کجاي راه هستند

اگر حسوديم شد و باز مثل کلون بستگ اسير بوران شدند چه ؟

خنده ام مي گيرد

آفتاب مي خندد

خوب به نظرت چطور بايد زد کلنگ را که تکه هاي برف بزرگ تري به چنگ آيد ؟

باد مي آيد

پايم را محکم تر مي کنم در برف







در بارگاه باز مي شود
_ سلام

_ سلام

_ اوه اينجا چند تا جا هست ؟

= اون هفت تاي بالا بچه هاي ما هستن . اين سه تاي پايين هم

_ اينا هم ماييم

_ خوب پس جا مي شيم

= چند نفريد ؟

_ چهارده نفر




= خوبه يا زير اندازمو بکشم اين ور تر ؟

_ نه جا مي شيم . اين آقا «ر» برا شما پيشگويي نکرده ؟

= چرا گفته سه سال ديگه مي دزدنم

_ ها ها ... پيشگويي کرده منم مي ميرم . اوراز رو هم پيشگويي کرده بود

= منم از اين پيشگويي ها بلدم . خوب بالاخره يه روز مي ميره هر کي ديگه

تير مي کشد چيزي درون سينه ام

_ مي گن يازده سپتامبر رو هم پيشگويي کرده بوده

= دستش درد نکنه



_ اينا برفاي کيه ؟

_ برداريد

= اينا رو دوتا يکي کنيد برم بازم بيارم

_ خوشت اومده ها

= آره . بي جنبه ام ديگه

_ خدا بي جنبه ها رو زياد کنه









شانه مي کنم موهايم را
مي خندم بازي ش را
ديوانه
شانه ي باد پيروزست به آشفتن

پيروزي تو
هميشه

به من کي قهر تواني بود
قهرت همه مهر ست
هيچ نتواني کرد که آزرده ات شوم
آن هم فقط يک خواب بود

نمي خواهم به تعبير روياي فرويد فکر کنم
از اين بازي خوشم آمده


مهارتم کمي بيشتر شده در برف جمع کردن
طناب کيسه را مي کشم
و روي شانه مي اندازمش


تفنگ و گل و گندم داره مياره ...

نزديک بارگاه شال را روي سرم مي کشم
براي فرار از نگاه کاونده شان به هر کاري دست خواهم زد


_ کمرتون درد مي کنه ؟

= زير سرم راحت نبود ديشب . اينجوري عضله ها کش ميان

_ نه اينطوري بهتره . چند ساله کوه مي يايد ؟

= يک سال حدودا

و بدون هيچ پرسشي از همه ي برنامه هايي که رفته و شغلش و اتفاقات جالب هر دو مي گويد
قرقي اي که در آشيانه ي هواپيما بي دليل بدست زير دستانش کشته شده و اخراج شدن آن ها
زبان طبيعت و برنامه هايي که رفتنش فقط از يک ترک بر مي آيد
همه ي گروه شان ترک بود ند به گمانم
آنقدر خنديدم که عضلات صورتم درد گرفت

_ ر- ک- ا – ن – ا کلنگ و آوردي ؟
مي گم ! بابات حتما خيلي حال مي کنه تو خونه اينقدر که تو مي خندي .

= نمک زياد مي ريزه اما من زياد نمي بينمش. تو اتاق خودمم اغلب .

_ همينيد شما دخترا ديگه . تو خونه برج زهر مار و بيرون ...

نمي شنوم بقيه اش را
= ( و نرينه نداند که خانواده مرگ مادينه ست . مرگ مادينگي ... ) اون جاست کلنگت

_ رکانا يعني چي ؟

= الهه ي آسمان بي نهايت مياني ست تو ريگ ودا . جايگاه ابر و مه

_ مياني ؟ بي نهايت ؟ ابر؟ مي شه مگه

= استعاره ند مسلما . زياد ندانمش . تازه ناميده شدم بهش .

_ کي اين اسم رو رو شما گذاشته ؟

= کسي روم نذاشته . بيادم آورده
( look at the sky
its me
r-o-c-a-n-a
tnx for that name


it was urs
I just remember it for u


آسماني بود آن روز )
کفشاتون خيسه . فردا با اينا مي ريد بالا

_آره

= فکر نمي کردم بدون دوپوش بشه رفت ... البته با اينايي که شما تعريف کرديد هيچي بعيد نيست از شما ها





= سلام . خوب بود اون بالا ؟ ليوانتو بده چايي بت بدم

_ وووه . « مم » حالش بد شد . ارتفاع زده شد . اگه ولش مي کردي مي خوابيد بايد مي زديش تا بهوش بياد

همه شان يکباره ريختند تو و فرصت حسرت خوردن نبود
اگر هم که بود آيا حسرتي بود؟


لعنت به تو کوه وحشي که نيامدنت يک عذاب و آمدنت يک عذاب



_ بيا اين سوغاتي تو

= مال قله ست ؟

_ آره . اينم پارچه ت . به گوگردا نماليدمش اما .

= ايرادي نداره . بي نهايت سپاس ... چايي تون







= نابغه برا املت سس آوردي ؟

_ چه مي دونم من

= خوب برو اون ور درستش مي کنم من

_ بياين يه کم از اين بخوريد

= اينو بگير يه دقيقه .
_ اوووه

= Wow ريخت ؟

_ الان بارون املت مياد رو سر پاييني ها

_ اين « ميم » هم هيچ کاري بلد نيست .

= غر نزن اينقدر . اين همه کار کرده ... بيا اين ور اون يکي شو درست کنم ... بيا اين ور لج نکن بچه

_ آقا اين بارون رحمت املتتون کي تموم مي شه ؟

_ تموم شد . مي باره هنوز ؟










_ شامي بودا . اين آجيلا مال کيه؟

= برا بچه هاي خودمونه

_ بدزديم ؟

= بدزديم .

و تند کش رفتم و انداختم روي کيسه خوابم

_ تابلو . دزدي هم بلد نيستي






_ خانم « ح » کاغذ خودکار داري

= خودکار نه مداد چرا . بفرماييد


= چه خط خوبي

_ اينو براي آقا « ر » نوشتم


= بيا به ميکده و چره ارغواني کن
مرو به صومعه کانجا سياه کارانند

نصيب ماست بهشت اي خدا شناس برو
که مستحق کرامت گناه کارانند


_ اينم يادگاري براي شما


= گياه وحشي کوهم؛ نه لاله گلدان
مرا به بزم خوشـيهاي خودسرانه مبر....
به سـردي خشن سـنگ خو گرفـته دلم
مرا به خانه مبر؛
زادگاه من کوه اسـت....
ز زير سـنگي يکروز سـر زدم بيـرون
به زير سـنگي يکروز مي شـوم مدفون
سـرشـت سـنگي من آشـيان اندوهـسـت...
جدا ز يار و ديارم دلم نمي خـنـدد
زمن طراوت و شادي و رنگ و بوي مخواه.
گياه وحشي کوهـم در انتظار بهار
مرا نوازش و گرمي به گريه ميآرد
مرا به گريه ميـار..............




من اين شعر رو خيلي دوست دارم
خيلي سال پيش خونده بودمش
فراوان سپاس




= ببين چي يادگاري گرفتم

_ هوم خطش خوبه . بخوريم مال دزدي رو ؟

= بخوريم . خيام رو هم بيار بخونيم



_ بخوااااااااااااابيد














_ پاشو .

= چه خواب عجيبي بود .

_ چي ؟

= خواب ديدم دارم از انسان عذر خواهي مي کنم . عذر خواهي نبودا ...

_ مي بخشمت من

= بيا وسايلتو از تو کيسه خوابم بردار . اينقدرم حرف نزن

_ اگه اين همه آشغال اون تو نبود چقدر لگد مي زدي پس ؟

= ا پس دستت درد نکنه که اينهمه درازي و مجبوري وسايلتو تو کيسه خواب يکي ديگه جا بدي . چه لطفي در حق خودتو و اين خانم کردي که اسمش هم يادم نيست

_ چه لطفي دخترم؟ اينقدر وول خوردي شما مگه گذاشتي بخوابم

= ببخشيد .

_ خواهش مي کنم . تقصير خودت که نبود
_ پرتقالاي منو خوردي ؟ يا مثل مال « ميم » بخشش کردي ؟

= نه نخوردم . از تو هم فقط هاي باي هاتو بذل و بخشش کردم . اما تصميم دارم با پرتقالت اگه پيدا شد همين کارو بکنم . ايناهاش ته کيسه خوابه ... آقاي « مم » صبح بخير ... حالتون بهتره ؟

_ مرسي . پرتقاله ديشب خيلي بدردم خورد .

= اينم بگيريد پس






_ مال خودت کجاست ؟ که از مال مردم مي بخشي

= اول راه که شما مشغول بوديد کوله مو سبک کردم و دادم به بچه ها . خوبه دوست خودته و اين همه لطف داري نسبت بهش

_ بيا اين شيشه ي خالي ماء شعيرت

= نامرد برا خودم هيچي نذاشتي ؟

_ تو همون روغني که اول اشتباه خوردي جا اين بست بود











_ داريد بر مي گرديد خانم ر-ک-ا-ن-ا

= بله . دوپوش پوشيديد ؟

_ مجبورم کردن . نمي شه باشون راه رفت اصلا

= :)) خوش بگذره








_ بابا نامرديه . اين تو برف فرو نمي ره اصلا

_ بيا چشمش زدي










_ خانم « ح » گروهو درياب


_ بچه ها مي دونيد واحد پايين اومدن چيه ؟

= چيه ؟

_ :)) ... پنج تا تا خانم « ح » چهارتا تا خانم « ح» ...

= : )) باشه يواش تر مي رم

_ اين هرجا بقيه کم ميارن شارژ مي شه تازه . سيستمش کجه کلا




دورتر از آن شده ام که بقيه اش را بشنوم . سپيدي برف به شوق مي آوردم
ياد خواهر زاده کوهي مي افتم که همه ي مسير کهار را در حال بالا آوردن بود
پايين که مي امديم گفت : حالا تازه ادم مي تونه بفهمه چه قشنگه موقع بالا رفتن اينقدر سخت بود که نديدمشون


ديدمشون ... فرق نمي کنه چقدر سخت باشه








گردن بريده اش را کج مي کند تا کوزه به سر ها را بهتر ببيند ...

















































Listen To Genesis